پاسخگویی دین به سه خواسته: بندگی خدا، تعالی جویی فطری انسان و ضرورتهای زندگی اجتماعی تقسیم می شود كه به طور عمده در قالب معارف و مقررات دینی تبیین پذیر است.
همه پیامبران به پیروان خود هم زمان درس هستی شناسی و راه و رسم زندگی را آموخته و در هر دو محور اصول مشتركی را یادآور شده اند. اصول مشترك و هماهنگ در تعالیم انبیا را در سه بخش: اصول اعتقادی، اصول انسان شناختی و مقررات اجتماعی می توان دسته بندی كرد.
ادیان آسمانی در حوزه هستی شناسی دینی، خدا شناسی و معاد شناسی بیشترین اهتمام را داشته اند و در مجموعه معارف دین، این گونه مباحث، اصول دین شناخته شده اند. در متون اصلی ادیان، تصویری كه ازمبدأ آفرینش ارائه شده است از همانندی در خور توجهی برخوردار است.
قرآن در حقیقت كتاب توحید است و یكتاباوری و یكتاپرستی را به صورت كامل و شفاف مطرح می نماید.
«وإلهكم إله واحد لا إله إلاّ هو الرحمن الرحیم. إنّ فی خلق السموات و الأرض و اختلاف اللیل و النهار و الفلك التی تجری فی البحر بما ینفع للناس و ما أنزل الله من السماء من ماء فأحیا به الأرض بعد موتها و بثّ فیها من كلّ دابة و تصریف الریاح و السحاب المسخّر بین السماء و الأرض لآیات لقوم یعقلون»بقره/164ـ162
«قل الله خالق كلّ شیء و هو الواحد القهّار»رعد/16
«والذین آمنوا أشدّ حبّاً لله»بقره/165
«یا أیها الناس اعبدوا ربّكم الذی خلقكم» بقره/21
«قل إنّما هو إله واحد و إنّنی بریء ممّا تشركون» انعام/19
«لاتدركه الأبصار و هو یدرك الأبصار و هو اللطیف الخبیر» انعام/103
قرآن ضمن اینكه یكتاباوری و یكتاپرستی را اساسی ترین هدف خود می شناسد این ادّعا را نیز دارد كه تمام پیامبران و كتب آسمانی با چنین نگرشی به توحید پرداخته و در پی این بوده اند كه انسانها را در طول تاریخ در خط توحید نگه دارند.
«و ما أرسلنا من قبلك من رسول إلاّ نوحی إلیه أنّه لا إله إلا أنا فاعبدون» انبیاء/25
و پیش از تو پیامبری نفرستادیم مگر اینكه به او وحی كردیم كه خدایی جز من وجود ندارد؛ پس مرا بندگی كنید.
آیات توحیدی در قرآن، بیش از آن است كه در این نوشته حتّی فهرست و گزارش اجمالی آن آورده شود، ازاین رو به چند آیه به عنوان نمونه بسنده می كنیم.
برهما كه در زبان سانسكریت (از زبانهای باستانی هند) به معنای اللّه است، 1 در متون دینی آیین هندوها این گونه توصیف شده است:
«آن برهما آن چنان است كه او از صنفی نیست و او را صورتی نیست و صفتی كه از ذات او جدا باشد ندارد، و همیشه به خود قائم است و نهایت ندارد. تمثیل ندارد و حواس به او نمی رسد…. او مددكار همه است.»2
«و از او برتر هیچ نیست و از هر برتری برتر است.»3
«همه از برهم ظاهر شده است و ابر و برق و رعد و باران از او ظاهر شده است، او را بالا نیست، او را پایان نیست، او را میان نیست، او را چپ نیست، و او را به حواس و به دلیل و به علم غیر اینكت (اسرار الهی) نتوان دانست. كوه ها و دریاها و رودخانه ها همه دلیل بزرگی اوست و جهتها را و همه عالم را به قوت بازوی خود نگاه می دارد.»4
«همه عالم مسخر امر اوست.»5
«او خانه ایجاد و ابقا و افنا است یعنی این هر سه صفت در اوست.»6
«و او از هر برتری برتر است و از هر بزرگی بزرگ تر است، یگانه است و پنهان است.»7
«او را به چشم نتوان دید و به دل و عقل و اندیشه او را توان یافت.»8
«اوست فناناپذیر و خداوند، جاویدی علیم و حاضر در همه جا، نگهبان عالم. اوست كه فرمانفرمای هستی است.»
«آن واحد فرد نامحدود، عالم را از خواب بیدار كرد.»9
درآیین زردشت اهورا مزدا خدای یگانه است، خدای فرزانه، نیك، دادگر و اخلاقی است، او فقط چیزهای نیكو می آفریند و پرستندگان خود را تبرّك می بخشد. این خدای یگانه بر تاریخ چیره است و طرحی را كه برای جهان دارد به تدبیر خود تحقق می دهد.10
«ای اهورا مزدا همین كه تو را با دیده دل نگریستم دراندیشه خود دریافتم كه تویی سرآغاز و سرانجام، تویی سرچشمه منش پاك، تویی آفریننده راستی و تویی داور دادگر كارهای جهان.»11
كتاب مقدس عبارت است از مجموعه كتب دینی مورد احترام یهودیان و مسیحیان با این تفاوت كه مسیحیان تمام این مجموعه را می پذیرند، ولی یهودیان به اناجیل چهارگانه و نامه های پیوسته بدان با نگاه تقدیس نمی نگرند.
به هر حال كتاب مقدس درباره توحید، نگاه صریح و تردیدناپذیر دارد، هر چند كه پاره ای از آیات مبهم و متشابه نیز به دلایلی دراین كتاب گنجانده شده و مباحث كلامی ناسازگار با خرد را در پی آورده است.
توحید در بیان شفاف كتاب مقدس این گونه به تصویر كشیده شده است:
«ای اسرائیل بشنو یهوه خدای واحد است، پس یهوه خدای خود را به تمام جان و تمام قوت خود محبت نما.»12
«خدای ما را به عظمت وصف نمایید او صخره است و اعمال او كامل؛ زیرا همه طریقهای او انصاف است. خدای امین و از ظلم مبرّا عادل و راست است.»13
«با من خدای دیگری نیست من می میرانم و زنده می كنم، مجروح می كنم و شفا می دهم و از دست من رهاننده نیست.»14
«من قادر مطلق هستم و دیگری نیست، خدا هستم و نظیر من نی.»15
«من اول هستم و من آخر هستم و غیر از من خدایی نیست.»16
«زبانم عدالت تو را بیان خواهد كرد، و از عدالت تو و بس خبر خواهم داد.»17
«خداوند راه های انسان و اسرار دل او را می داند.»18
«آسمانها جلال خداوند را عیان می سازد و ماه و ستارگان، صنعت او را.»19
«تمام زمین، تو را پرستش خواهند كرد و تو را خواهند سرایید و به نام تو ترنم خواهند نمود.»20
«آسمان و زمین او را تسبیح بخوانند، آبها نیز، و آنچه در آنها می جنبد.»21
«از حضور تو كجا بگریزم! اگر به آسمان صعود كنم تو آنجا هستی، و اگر درهاویه بستر بگسترانم اینك تو آنجا هستی، اگر بالهای سحر را بگیرم و در اقصای دریا ساكن شوم در آنجا نیز دست تو را رهبری خواهد نمود و دست راست تو مرا خواهد گرفت… تو بر دل من مالك هستی.»22
«خداوند نزدیك است به آنانی كه او را می خوانند.»23
«چشمان خداوند در همه جا است و بر بدان و نیكان می نگرند.»24
«پروردگاری كه خدای توست یكی است و دوست دارد پروردگار خود را از تمام دل و از تمام جان و از تمام نیت و از تمام قوت خود، این است اول همه وصیتها… پس گفت به او كاتب كه نیكو گفتی ای معلم؛ حق را گفتی كه خدا یگانه است و نیست خدایی غیر او.»25
«حیات جاودانی این است كه بشناسد تو را كه تویی خدا حق یگانه و بدانند كه آن كسی را كه رسول نموده ای یسوع مسیح است.»26
«خدا نور است و هیچ ظلمتی در وی هرگز نیست.»27
اشاره كتب دینی به وجود نشانه های خداوند در دل هستی گویای این حقیقت است كه منبع دست یابی به یكتایی، احاطه علمی، قدرت نامتناهی و مهربانی خداوند به گزاره های مكتوب و خواندنی خلاصه نمی شود، بلكه منبع محسوس تری نیز وجود دارد كه كتاب طبیعت است و جویندگان حقیقت می توانند به آسانی اوصاف یادشده را در صفحه آن به تماشا و تأمّل بنشینند.
گالیله می گفت:
«طبیعت می تواند در جنب كتاب مقدس سر چشمه ای برای دانش كلامی و طریقه ای برای معرفت به خداوند باشد. ما باید بنای كارمان را نه بر اعتبار نصوص مقدس؛ بلكه بر تجارب حسی و براهین ضروری بگذاریم؛ زیرا هم آیات كتاب مقدس و هم آیات طبیعت هر دو كلمة الله اند.»28
نیوتن(1642 ـ 1727م) ریاضی دان ، فیلسوف و فیزیك دان بزرگ انگلیسی اظهار داشت:
«چگونه است كه بدن جانوران با چنین مهارت و هنری ابداع شده است و از چه روی هر عضوی به جای خویش نیكوست؟ آیا چشم بدون اطلاع و احاطه بر علم مناظر و مرایا (نورشناسی) آفریده شده است… آیا از آثار و آیات طبیعت بر نمی آید كه موجودی غیرجسمانی حی و حكیم وجود دارد.»29
قرآن، هدف بعثت انبیا را قرار گرفتن انسانها در مسیر توحید و عبودیت و دست یابی انسانها به حیات طیبه و زندگی عادلانه می داند.
«لقد أرسلنا رسلنا بالبینات و أنزلنا معهم الكتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط»
حدید/25
همانا پیامبران مان را با دلایل آشكار روانه كردیم و كتاب و میزان را همراه آنها فرستادیم تا مردم به عدالت برخیزند.
در آیین زردشت آمده است:
«آن گاه اهورا مزدا… خطاب به روان آفرینش می گوید… چون تو درخواست نجات دهنده ای نموده ای كه مردم گیتی را وادارد تا از روی قانون داد و راستی رفتار كنند، ازاین رو من فروهر زرتشت را برای رهبری جهان بر می گزینم.»30
در تورات آمده است:
«و نهالی از تنه یسّی بیرون آمده شاخه ای از ریشه هایش خواهد شكفت و روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت… مسكینان را به عدالت داوری خواهد كرد و به جهت مظلومان به راستی حكم خواهد كرد، شریران را به نفخه ای خواهد كشت، كمربند كمرش عدالت خواهد بود و كمربند میانه اش امانت… و در تمامی كوه مقدس من ضرر و فسادی نخواهند كرد؛ زیرا كه جهان از معرفت خداوند پرخواهد بود؛ مثل آبهایی كه دریا را می پوشاند.»31
در سخنی، زكریا خطاب به فرزند خردسال خود یحیی می گوید:
«تو ای طفل، نبی حضرت اعلی خوانده خواهی شد؛ زیرا پیش روی خداوند خواهی خرامید، تا راه های او را مهیا سازی؛ تا قوم او را معرفت نجات دهی در آمرزش گناهان ایشان به احشای رحمت خدای ما كه به آن سپیده از عالم اعلی از ما تفقد نمود تا ساكنان در ظلمت و سایه موت را نور دهد و پاهای ما در مسیر سلامتی هدایت نماید.»32
در نامه ای، پولس رسول به تیطس می نویسد:
«غلامان را نصحیت كن كه… دزدی نكنند، بلكه كمال دیانت را ظاهر سازند… زیرا كه فیض خدا كه برای همه مردم نجات بخش است ظاهر شده ما را تأدیب می كند كه بی دینی و شهوت دنیوی را ترك كرده با خرداندیشی به عدالت و دینداری در این جهان زیست كنیم.»33
داود نیز وقتی می گوید: «خداوند عدالت را دوست دارد»،34 «زبانم عدالت تو را بیان خواهد كرد»35، در حقیقت فلسفه بعثت خود را بیان می كند كه به انصاف فرا خواندن مردم است.
نبوت از منظر متون آسمانی با دو نقش همسو و همانند فراخوانی به عدالت، صلح و مهربانی را دنبال می كند كه عبارت است از دعوت با زبان و گواهی با سیره و رفتار. همان گونه كه تبیین عدالت، شنونده را تحت تأثیر قرار می دهد، رفتار بی شائبه و دلسوزانه نیز بازتابی همانند با تبیین را همراه دارد، به همین دلیل در قرآن با عنوان «ناصح امین»، «رحمة للعالمین»… و دركتاب مقدس با عبارت «كمربند كمرش عدالت…»وارستگی و كمال شخصیت پیامبران را گوشزد می شود، تا انسانها با تماشای زندگی آنان با علاقه مندی بیشتر به الگوگیری از آنان روی آورند و صلح آمیز زیستن را تجربه نمایند.
قرآن در آیات بسیاری به مسأله معاد پرداخته است، از آن جمله:
«إنّ الذین آمنوا و الذین هادوا و النصاری و الصابئین من آمن بالله و الیوم الآخر و عمل صالحاً فلهم أجرهم عند ربهم ولاخوف علیهم و لاهم یحزنون» بقره/62
همانا كسانی كه مسلمان شده اند و كسانی كه یهودی شده اند و ترسایان و صابئان [اگر] كسانی باشند كه به خدا و روز آخر ایمان داشته و عمل نیك انجام دهند، پس اجرشان را پیش پروردگارشان خواهند داشت و نه بیمی برآنان است ونه اندوهناك خواهند شد.
قرآن علاوه بر این بیان كلی، تأكید بر باور به معاد و رستاخیز، كیفر در جهنم و پاداش در بهشت را از زبان ابراهیم(ع) (عنكبوت/25)، عیسی (ع) (مائده/72)، موسی(ع) (اعراف/156) و یوسف(ع) (یوسف/38) نیز نقل می كند.
در تعالیم زردشت آمده است:
«بنا به میل و اراده تو ای خداوند نیكوكار، كارهای خود را انجام می دهم و آن پرستش است كه با اندیشه نیك، گفتار نیك و با كردار نیك به جا می آورم؛ تا بدان وسیله بتوانم بروم به راه روشن، و به من نرسد عذاب گران دوزخ، و بگذرم از پل چینود و برسم به آن بهترین جای خوشبوی آراسته و پر از آسایش.»36
آیین برهما رستگاری در آخرت را با پرهیزگاری و ریاضت میسّر می داند و ریاضت را عنوانی می داند برای تمام كارهای شایسته:
«ولی تنها كسانی كه آن جهان برهمای را با زندگی پرهیزكارانه یك طالب علوم دینی می یابند، تنها آنها آن جهان برهمایی را خواهند داشت.»37
«و او دهنده نتیجه عملهاست در دنیا و درآخرت و در عالم فضا و در عالم بهشت.»
«و سالكان از ریاضت در بهشت جا یافته اند.»38
«از ضبط حواس درونی سالكان به بهشت می روند… از ضبط حواس بیرونی سالكان به بهشت می روند.»39
«خلق خوش ریاضت است و راست گفتن ریاضت است و علم خواندن هم ریاضت است و ضبط حواس ظاهری هم ریاضت است و ضبط حواس باطن هم ریاضت است و سخاوت هم ریاضت است و قربان بردن هم ریاضت است.»40
از میان متون دینی، تورات موجود، توجه به آخرت را كمتر مورد توجه قرار می دهد. آنجا كه یادی از جزای عمل می كند نیز بسیار كوتاه و گذرا می باشد، از باب نمونه در كلام داود و سلیمان آمده است:
«قوت از آن خداوند است، ای خداوند، رحمت نیز از آن توست، زیرا به هر كس موافق عملش جزاخواهی داد.»41
«راه های انسان در مدّ نظر خداوند است و تمام تقصیرهای او را می سنجد و تقصیرهای شریر، او را گرفتار می سازد و به بند گناه خود بسته می شود.»42
معادشناسی تورات به انداز ه ای محدود و ناپیداست كه حتی پیش از میلاد مسیح بین یهودیان در این رابطه دو دستگی به وجود آمد و طایفه ای به نام «صدوقیان» دادرسی روز قیامت و زندگی پس ازمرگ را مورد انكار قرار داده ادعا نمودند كه نیكوكاران و بدكاران در همین جهان نتایج عمل خود را در قالب خیر و بركت یا گرفتاری و خستگی لمس می كنند.43
ولی انجیل موجود به معاد توجه گسترده تری دارد، و انكار معاد از سوی گروهی از یهودیان، شخص مسیح را بر آن داشت تا با كاتبان، فرسیان44 و صدوقیان45 رویارو گردد و مسأله قیامت را هر چه جدی تر یادآوری نموده و ریزترین مسائل آن را به تشریح بنشیند، در سخنی به نسبت گسترده از عیسی(ع) آمده است:
«و جمیع امتها در حضور او جمع شوند و آنها را از همدیگر جدا می كند به قسمی كه شبان میشها را از بزها جدا می كند و میشها را بر دست راست و بزها را بر چپ خود قرار دهد. آن گاه پادشاه به اصحاب طرف راست گوید بیایید ای بركت یافتگان از پدرمن و ملكوتی را كه از ابتدای عالم برای شما آماده شده است به میراث گیرید؛ زیرا چون گرسنه بودم مرا طعام دادید، تشنه بودم سیرابم نمودید، غریب بودم مرا جا دادید، عریان بودم مرا پوشاندید، مریض بودم عیادتم كردید، در حبس بودم دیدن من آمدید. آن گاه عادلان گویند: ای خداوند كی گرسنه ات دیدیم تا طعامت دهیم یا…؟پادشاه در جواب ایشان گوید: هر آینه به شما می گویم آنچه به یكی از این برادران كوچك ترین من كردید به من كرده اید. پس اصحاب طرف چپ را گوید ای ملعونان از من دور شوید در آتش جاودانی كه برای ابلیس و فرشتگان او مهیا شده است، زیرا گرسنه بودم مرا خوراك ندادید، تشنه بودم مرا آب ندادید… پس ایشان نیز به پاسخ گویند: ای خداوند كی تو را گرسنه یا تشنه یا غریب یا برهنه یا مریض یا محبوس دیده خدمتت نكردیم؟
آن گاه در جواب ایشان گوید هر آینه به شما می گویم آنچه به یكی از این كوچكان نكردید به من نكرده اید. و ایشان در عذاب جاودانی خواهند رفت؛ اما عادلان در حیات جاودان.»46
در نامه پولس به قرنتیان آمده است:
«اگر مردگان زنده نمی شوند تعمید برای چیست، اگر قیامتی نباشد پس بخوریم و بنوشیم كه فردا خواهیم مرد.» 47
انسان شناسی دینی عملكرد و رفتار انسان را بازتاب شخصیت درونی فرد می داند كه زشت یا زیبا با انتخاب خود او، بر پایه تمایلات مادی یا گرایشهای فطری كه هر دو ریشه در ذات بشر دارد ـ شكل گرفته و به ثمر می نشیند.
«قل كلّ یعمل علی شاكلته فربّكم أعلم بمن هو أهدی سبیلاً» اسراء/85
هر كس بر حسب ساختار [روانی] خود عمل می كند و پروردگار شما به آن كه راه یافته تر است داناتر است.
«والبلد الطیب یخرج نباته بإذن ربّه و الذی خبث لایخرج إلاّ نكداً» اعراف/58
زمین پاك، گیاهش با اذن پروردگار خود می روید و زمین ناپاك، گیاهش جز اندك آن هم بی فایده بیرون نمی آید.
«ألم تر كیف ضرب الله مثلاً كلمة طیبة كشجرة طیبة أصلها ثابت و فرعها فی السماء تؤتی أكلها كل حین بإذن ربّها… و مثل كلمة خبیثة كشجرة خبیثة اجتثت من فوق الأرض مالها من قرار» ابراهیم/26 ـ 25
آیا ندیدی خدا چگونه مثل زده: سخن پاك[انسان با ایمان] مانند درختی پاك است كه ریشه اش استوار و شاخه اش در آسمان است، میوه اش را هر دم به اذن پروردگارش می دهد. مَثَل سخن ناپاك چون درخت ناپاك است كه از روی زمین كنده شده و قراری ندارد.
حقیقت یادشده را كتاب مقدس نیز با زبان تمثیل توضیح می دهد:
«یا درخت را نیكو گردانید و میوه اش را نیكو، یا درخت را فاسد سازید و میوه اش را فاسد… سخن نمی گوید دهان مگر از زیادتی آنچه در دل است، مرد شایسته و نیك بیرون می آورد از گنج شایسته و نیكو صلاح و نیكویی را، و مرد بد از گنج بد بیرون می آورد بدی را.»48
«هیچ درختی نیكو میوه بد بار نمی آورد و نه درخت بد میوه نیكو آورد؛ زیرا كه هر درخت از میوه اش شناخته می شود. از خاك انجیر را نمی یابند، از بوته، انگور را نمی چینند.»49
كتاب مقدس نیز پلیدی شخصیت را با منشأ درونی مرتبط دانسته است:
«ایشان حق خدا را به دروغ مبدل كردند و عبادت و خدمت نمودند مخلوق را به عوض خالق كه تا ابدالآباد متبارك است، از این سبب خدا ایشان را به هوسهای خباثت تسلیم نمود.»50
«آلودگان و بی ایمانان را هیچ چیز پاك نیست، بلكه فهم و ضمیر ایشان نیز ملوّث است.»51
«آنچه آدمی را نجس می كند چیزهایی است كه از درونش می تراود… چون از درون دل انسان پدید می آید خیالات بد و زنا و فسق و قتل و دزدی و طمع و خباثت و مكر و شهوت پرستی و چشم بد و كفر و غرور و جهالت. تمامی این چیزهای بد از درون صادر می گردد و آدم را ناپاك می گرداند.»52
«از تكبر جز نزاع چیزی پیدا نمی شود.»53
«هر جایی كه حسد و تعصّب است در آنجا فتنه و هر امر زشت موجود می باشد… میوه عدالت در سلامتی كاشته می شود.»54
ادیان پرنفوذ كهن چون بودیزم، و برهمنیزم و ادیان ابراهیمی همه دراین امر اتفاق نظر دارند. دستیابی به كمال شخصیت از كانال كنترل هوای نفس عبور می كند. در اوپانیشاد ضمن تقسیم دلها به پاك و ناپاك و تأكید بر اینكه خواهشهای نفسانی آلاینده دل و سبب گرفتاری هاست؛ آمده است:
«وقتی كه خواهشها از دل دور شد و دل نیلوفری را در ضبط درآورد، آن زمان می فهمد كه من برهم ام و مرتبه اعلی را كه منتهای مراتب است می یابد.»55
بودیزم نیز پایان دادن به بدبختی و بیچارگی و دستیابی به مقام فنا در گرو از میان برداشتن تمایلات نفسانی و هوا و هوس می شناسد.56 خود بودا می گفت:
«برای فرونشاندن آتش شهوت، غضب، دشمنی و هوسرانی راهی وجود دارد؛ راه مستقیم و نورانی را فرا روی تان قرار دهید كه دروازه آن پاكسازی ذهن و نهایت آن صلح و محبت نسبت به تمام جانداران است.»57
ادیان ابراهیمی ضمن همسویی با سایر ادیان در پذیرش خطر خودپرستی و هوسبازی و ضرورت مبارزه با آن، رهنمودهای تربیتی و راهكارهای عملی روشنی را نیز ارائه می دهد به گونه ای كه سالك پس از دریافت تذكر، بی درنگ با بكارگیری آن هدایتها به بازسازی و بهسازی شخصیت خود بپردازد.
«و أمّا من خاف مقام ربّه و نهی النفس عن الهوی. فإنّ الجنة هی المأوی»
نازعات/41 ـ 40
و اما كسی كه از بازخواست پروردگار خویش ترسید و نفس خود را از هوس باز داشت پس جایگاه او بی تردید بهشت خواهد بود.
«و أقم الصلاة إنّ الصلاة تنهی عن الفحشاء والمنكر و لذكر الله أكبر»
عنكبوت/45
و نماز را بر پادار كه نماز از كار زشت و ناپسند باز می دارد و قطعاً یاد خدا بالاتر است.
در كتاب مقدس می خوانیم:
«در ترس خداوند اعتمادی قوی است و فرزندان او را ملجأ خواهد بود، ترس خداوند چشمه حیات است تا از دامهای موت اجتناب نمایند.»58
«جزای تواضع و خداترسی، دولت و جلال و حیات است.»
«من آمده ام تا ایشان حیات یابند و آن را زیادتر حاصل كنند.»59
«آن گاه تورات را برایشان بخوانید… تا بشنوند و تعلیم یابند و از خدا بترسند و در عمل به آن هوشیار باشند.»60
«هر كس كه عمل می كند برای رضای پدر من كه در آسمانهاست، داخل می شود در ملكوت آسمانها.»61
«هركس نزد من آید و سخنان مرا بشنود و آنها را به جا آورد شما را نشان می دهم كه به چه كسی شباهت دارد؛ مثل شخصی است كه خانه می ساخت و زمین را كنده گود نمود و بنیادش را بر سنگ نهاد پس چون سیلاب آمده سیل بر آن خانه زور آورد نتوانست آن را جنبش دهد؛ زیرا كه بر سنگ بنا شده بود. ولی هر كه شنید و عمل نیاورد مانند شخصی است كه خانه بر روی زمین بی بنیاد بناكرد كه چون سیل برآن صدمه زد فوراً افتاد و خرابی آن خانه عظیم بود.»62
تفاوت تعالیم كنفوسیوس كه می گوید تمام مفاسد اجتماعی به این بر می گردد كه انسان به دلیل حاكمیت تمایلات فاسد و پست، نه توان ارزیابی خود را دارد و نه قدرت شناخت حقایق را، 63 با تعالیم ادیان ابراهیمی در این است كه كنفوسیوس الگوی نیرومند اصلاح گر ارائه نمی دهد، ولی ادیان ابراهیمی پیرایش و پرورش شخصیت را صعود به سوی خدا و ورود به عالم ملكوت می داند كه از طریق یاد خدا و بندگی او دست یافتنی است. به همین دلیل خاموشی یاد خدا در دل فراموشی از خود انسانی انسان را نیز همراه دارد:
«ولاتكونوا كالذین نسوا الله فأنساهم أنفسهم أولئك هم الفاسقون» حشر/19
و چون كسانی مباشید كه خدا را فراموش كردند و او آنان را دچار خود فراموشی كرد، آنان نافرمانانند.
یاد خدا از آن رو كه یاد صفات و دادرسی خدا نیز هست آدمی را به عدالت و مهرورزی هدایت می نماید تا به تعالی دلخواه دست یافته و در روز واپسین ازعادلان و ابرار شمرده شود.
قرآن با نگاه به همه ادیان و تعالیم آسمانی، متدینان را به صورت فشرده این گونه تعریف می كند:
«إنّ الذین آمنوا و الذین هادوا و النصاری و الصابئین من آمن بالله و الیوم الآخر و عمل صالحاً فلهم أجرهم عند ربهم و لاخوف علیهم و لاهم یحزنون» بقره/62
همانا مسلمان، یهود، نصرانی و صابئی كسانی هستند كه به دلیل ایمان به خدا، روز قیامت و عمل نیك در نزد پروردگارشان پاداش دارند، ترس آنها را تهدید نمی كند و اندوهی دامنگیرشان نمی شود.
در تعالیم زردشت می خوانیم:
تنها با اندیشیدن به خدا و گام نهادن در راه پارسایی است كه روح و روان آدمی می تواند به مزدا نزدیك شود.»64
دركتاب مقدس آمده است:
«خدا را نظر به ظاهر نیست، بلكه از هر امتی هر كه از او ترسد و عمل نیكو كند نزد او مقبول گردد.»65
انسان از اعمال عادل شمرده می شود؛ نه از ایمان تنها… چنان كه بدن بدون روح مرده است؛ همچنان ایمان بدون اعمال مرده است. پدر ما ابراهیم از عمل، عادل شمرده شد… ایمان با عملش مؤثر بود و از عمل، ایمانش كامل گشت.66
«لیكن بدون ایمان تحصیل رضامندی او محال است؛ زیرا هر كه تقرب جوید لازم است كه ایمان آورد براینكه او هست و جویندگان خود را جزا می دهد.»67
كنفوسیوس می گفت:
«اگر كسی بر خلاف احكام آسمانی مرتكب گناهی شود، دعا و شفاعت ارواح علوی درباره او اثری نخواهد داشت.»68
دركتاب مقدس نیز آمده است:
«و از این می دانیم كه او را می شناسیم كه احكام او را نگاه داریم، كسی كه گوید او را می شناسم و احكام او را نگاه ندارد دروغگو است.»69
حضرت مسیح (ع) می فرمود:
«پس هر كس یكی از این احكام كوچك تر را بشكند و به مردم چنین تعلیم دهد در ملكوت آسمان كمترین شمرده شود، اما هر كه به عمل آورد و تعلیم نماید او در ملكوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد، زیرا به شما می گویم تا عدالت شما بر عدالت كاتبان و فریسیان افزون نشود به ملكوت آسمان هرگز داخل نخواهید شد.»70
در پاسخ كسی كه از عمل نیكو و راه ورود به حیات جاودانه پرسیده بود، عیسی(ع) فرمود:
اگر بخواهی داخل حیات شوی، احكام را نگاه دار… قتل مكن، زنا مكن، دزدی مكن، شهادت دروغ مده و پدر و مادر خود را حرمت دار و همسایه خود را مثل نفس خود دوست دارد.»71
بسیاری از آیات و روایاتی كه از عدالت و ظلم سخن می گوید، اشاره به حقوق طبیعی انسان ـ بدون توجه به جنسیت و ملیت اوـ دارد.قرآن به منظور یادآوری اهمیت حقوق طبیعی و جایگاه آن در ادیان آسمانی می فرماید:
«لقد أرسلنا رسلنا بالبینات و أنزلنا معهم الكتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط»
حدید/25
براستی ما پیامبران خویش را با دلایل آشكار فرستادیم و با آنها كتاب و ترازو را همراه نمودیم تا مردم به عدالت برخیزند.
كتاب مقدس نیز عادلانه و عادل پرور بودن تعالیم الهی را مورد تأكید قرار می دهد:
«و برای ما عدالت خواهد بود كه متوجه شویم كه جمیع این اوامر را به حضور یهوه خدای خود به جا آوریم؛ چنان كه ما را امر فرموده است.»72
به هر حال توجه و پاسخگویی به انتظارات و خواسته های اولیه انسان در حیات اجتماعی در منطق دین عنوان عدالت را به خود گرفته و در میان مصادیق مختلف و متعدد آن، حق حیات، حق دفاع، حق مالكیت و حق آزادی بیشترین تأكید را به خود اختصاص داده است:
ادیان آسمانی، پاسداری از حیات را از اهداف ویژه خود می داند و در پی این است كه انگیزه تجاوز به زندگی دیگران را به صورت ریشه ای بخشكاند. از این رو تنها در مورد این نوع ستم تشویق به حق خواهی می كند و از سویی تجاوز به زندگی یك فرد را مساوی با تجاوز به زندگی تمام انسانها قلمداد می نماید.
قرآن در این زمینه می گوید:
«من أجل ذلك كتبنا علی بنی إسرائیل أنه من قتل نفساً بغیرحق أو فساد فی الأرض فكأنما قتل الناس جمیعاً و من أحیاها فكأنما أحیا الناس جمیعاً» مائده/32
از این رو [كه قابیل برادرش را كشت] بر فرزندان اسرائیل مقرر داشتیم كه هر كس كسی را به جز به قصد قصاص یا فسادی افكنی او در زمین ـ بكشد چنان است كه گویی همه مردم را كشته باشد و هر كسی كسی را زنده بدارد، چنان است كه گویی همه مردم را زنده داشته است.
«ولاتقتلوا النفس التی حرّم الله إلاّ بالحقّ و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لولیه سلطاناً»
اسراء/33
نفسی را كه نابودی آن را خدا حرام قرار داده است جز به حق مكشید و هر كس مظلوم كشته شود ما ولی و وارث او را قدرت داده ایم.
«و لكم فی القصاص حیاة یا أولی الألباب لعلّكم تتقون» بقره/179
خردمندان، برای شما در قصاص زندگانی است، باشد كه تقوا پیشه كنید.
«و كتبنا علیهم فیها أنّ النفس بالنفس و العین بالعین و الأنف بالأنف و الأذن بالأذن و السنّ بالسنّ و الجروح قصاص فمن تصدّق به فهو كفّارة له و من لم یحكم بما أنزل الله فأولئك هم الظالمون» مائده/45
در [تورات] بر آنان مقرر كردیم كه جان در مقابل جان و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان می باشد و زخمها نیز قصاص دارد و هر كه از قصاص در گذرد پس آن كفاره او خواهد بود. آنان كه بر اساس حكم نازل شده از سوی خدا داوری نمی كنند، ستمگرانند.
تورات موجود در «سفر خروج» به صورت مشروح در باب حق حیات و كیفر كسانی كه زندگی كسی را به گونه ای تهدید می كند سخن گفته و هم صدا با قرآن تهدید زندگی انسان را نابخشودنی و موجب مجازات قصاص معرفی می كند.
«بی گناه و صالح را به قتل مرسان كه ظالم را عادل نخواهم شمرد.»73
در سفر اعداد پس از تقسیم قتل به عمد و غیرعمد و تأكید بر قصاص در قسم نخست، آمده است:
«این احكام برای شما در قرنهای شما در جمیع مسكنهای شما فریضه عدالتی خواهد بود. هر كه شخصی را بكشد پس قاتل به گواهی شاهدان كشته شود، و یك شاهد برای كشته شدن كسی شهادت ندهد، و هیچ فدیه به عوض جان قاتل كه مستوجب قتل است مگیرید.»74
«ولی خون، خود، قاتل را بكشد.»75
«هر كس آدمی را بزند كه بمیرد، البته كشته شود.»76
«اما كسی كه انسان را كشت، كشته شود. شما را یك حكم خواهد بود؛ خواه غریب؛ خواه متوطن.»77
«و اگر اذیتی دیگر حاصل شود آن گاه جان به عوض جان بده، و چشم به عوض چشم، و دندان به عوض دندان، و دست به عوض دست، و پا به عوض پا، و داغ به عوض داغ، و زخم به عوض زخم، و لطمه به عوض لطمه.»78
حق مالكیت یكی دیگر از حقوق طبیعی است كه منشأ بسیاری از انتظارها و نگرانی ها در حیات اجتماعی بشر بوده است و ادیان آسمانی به این حق طبیعی نیز توجیهی در خور داشته اند.
قرآن در مقام پاسداشت این حق طبیعی می گوید:
«ولاتأكلوا أموالكم بینكم بالباطل و تدلوا بها إلی الحكام لتأكلوا فریقاً من أموال الناس بالإثم و أنتم تعلمون» بقره/188
اموال تان را بین خودتان بدون استحقاق مخورید، و بخشی از آن را به حاكمان ندهید تا بخشی از اموال مردم را به گناه بخورید در حالی كه شما می دانید.
«یا أیها الذین آمنوا إنّ كثیراً من الأحبار و الرهبان لیأكلون أموال الناس بالباطل و یصدّون عن سبیل الله» توبه/34
مؤمنان! بسیاری از دانشمندان یهود و راهبان، اموال مردم را به ناروا می خورند و راه خدا را می بندند.
«إنّ الذین یأكلون أموال الیتامی ظلماً إنّما یأكلون فی بطونهم ناراً و سیصلون سعیراً» نساء/10
به حق، كسانی كه مال یتیمان را به ستم می خورند جز این نیست كه آتشی در شكم خود فرو می برند و به زودی در آتش فراوان درآیند.
«و أوفوا الكیل و المیزان بالقسط» انعام/152
در سنجش با پیمانه و ترازو عدالت را رعایت كنید.
در تورات موجود نیز توصیه یادشده به چشم می خورد و دزدی، ربا و رشوه نیز حرام تلقی شده است:
«در عدل هیچ بی انصافی مكنید؛ یعنی در پیمایش یا در وزن یا در پیمانه، ترازوهای راست و سنگهای راست و ایفه راست، و هین راست بدارید.»79
«دزدی مكن… به هر چیزی كه مال همسایه تو باشد طمع مكن.»80
«اگر نقدی به فقیری از قوم من كه همسایه تو باشد قرض دادی مثل رباخوار با او رفتار مكن و هیچ سودی بر او مگذار.»81
«و رشوت مخور؛ زیرا رشوت بینایان را كور می كند.»82
«وای بر آن كسانی كه خانه خود را به بی انصافی بنا می كند كه از همسایه خود مجاناً خدمت می گیرد و مزدش را به او نمی دهد.»83
حق دفاع و رویارویی با ستم كه نوعی دیگر از حقوق طبیعی است، از دیگر مشتركات ادیان به شمار می آید.84
«أُذن للذین یقاتلون بأنّهم ظلموا و إنّ الله علی نصرهم لقدیر. الذین أُخرجوا من دیارهم بغیر حق إلاّ أن یقولوا ربّنا و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدّمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذكر فیها اسم الله كثیراً» حج/40ـ39
به كسانی كه مورد هجوم جنگاوران قرار گرفته اند ـ به دلیل مظلومیت شان ـ اجازه جهاد داده شده است، البته خداوند بر پیروزی آنها قادر است؛ همان كسانی كه بدون جرمی جز اینكه می گفتند: خدا پروردگار ماست، از خانه هاشان بیرون رانده شدند. و اگر خدا بعضی از مردم را با بعض دیگر دفع نمی كرد، صومعه ها، كلیساها، كنیسه ها و مساجدی كه نام خدا در آنها بسیار برده می شود سخت ویران می شد.
دین نه تنها حق دفاع و ستم ستیزی را لازم و بایسته می شناسد كه همكاری با ستم دیده را در برابر ستم گر نیز جزء تكالیف الزامی متدینان می شناسد و حتی دست بردن به اسلحه را در این رابطه مجاز می شمارد.
قرآن می فرماید:
«و ما لكم لاتقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان الذین یقولون ربّنا أخرجنا من هذه القریة الظالم أهلها و اجعل لنا من لدنك ولیاً واجعل لنا من لدنك نصیراً» نساء/75
و چرا شما در راه خدا و مردان، زنان وكودكان به استضعاف كشیده شده نمی جنگید، همانان كه می گویند: پروردگارا! ما را از این شهری كه مردمش ستم پیشه اند بیرون بر و از پیش خود برای ما سرپرستی قرار ده و از سوی خود یاوری برای ما تعیین فرما.
قرآن با اینكه برای مظلومان حق دفاع را به رسمیت شناخته است و به دیگران توصیه كرده تا از مظلومان حمایت نمایند، اما به آنان تذكر داده است كه در این مسیر گرفتار افراط نشوند.
«یا أیها الذین آمنوا كونوا قوّامین لله شهداء بالقسط و لایجرمنّكم شنآن قوم علی أن لاتعدلوا اعدلوا هو أقرب للتقوی و اتقوا الله إنّ الله خبیر بما تعملون» مائده/8
ای كسانی كه ایمان آورده اید! برای خدا به داد برخیزید و به عدالت شهادت دهید. و نباید دشمنی گروهی شما را بر آن دارد كه عدالت پیشه نكنید [در مقام ادای شهادت و دفاع از حقی كه به تهدید گرفته شده است] عدالت كنید كه آن به تقوا نزدیك تر است. و از خدا پروا دارید كه خدا بدانچه انجام می دهید آگاه است.
در تعالیم انجیل آمده است:
«خوشا به حال زحمت كشان برای عدالت، زیرا ملكوت آسمان از آن ایشان است.»85
در تورات آمده است:
«مغصوبان را از دست ظالمان برهانید.»86
«نیكوكاری را بیاموزید، انصاف را بطلبید، مظلومان را رهایی دهید، یتیمان را دادرسی كنید و بیوه زنان را حمایت كنید.»87
در تعالیم زردشت هم آمده است:
«اگر در همین جهان خاكی یاری و پناه ایزدی تو از من دریغ نشود و به دستیاری اردیبهشت از شهریاری و توانایی مینوی برخوردار گردم، به پا خیزم و با همه پیروانم كه گوش به فرمان آسمانی تو دارند در برابر بدخواهان و خواردارندگان آیین تو بایستم و در بر انداختن آنان بكوشم.»88
در میان ادیان توحیدی تنها دینی كه متهم به ظلم پذیری شده، دین مسیحیان است كه در كتاب آسمانی آنان آمده است:
«شنیده اید كه گفته شده است: چشمی به چشمی و دندانی به دندانی89، لیكن من به شما می گویم با شریر مقاومت مكنید، بلكه هر كه به رخساره راست تو طپانچه زند دیگری را نیز به سوی او بگردان و اگر كسی خواهد با تو دعوی كند و قبای تو را بگیرد، عبای خود را نیز بدو واگذار.»90
ولی آیه یادشده نمی تواند ناسخ آیه قصاص در تورات و منشأ تشریع ناسازگار با شریعت موسی به حساب آید، زیرا خود عیسی در همین باب آیه 17 می گوید:
«گمان مبرید كه آمده ام تا تورات یا صحف ابراهیم را باطل سازم… تا آسمان و زمین زایل نشود همزه یا نقطه ای از تورات هرگز زایل نخواهد شد.»
اگر قصه عیسی نسخ می بود خودش بر خلاف توصیه یادشده عمل نمی كرد و به شاگردانش پیش از دست گیری نمی گفت كه آماده باشند و سلاح بردارند؛ در صورتی كه موقع دست گیری وقتی «یكی از خادمان كه در آنجا ایستاده بود طپانچه بر عیسی زده گفت: به رئیس كهنه چنین جواب می دهی؟
عیسی گفت: اگر بد گفتم به بدی شهادت ده و اگر خوب، برای چه می زنی.»91
پیش از دستگیری و عزیمت به كوه زیتون عیسی به یارانش گفت:
«هنگامی كه شما بی كیسه و توشه دان و كفش فرستادم به هیچ چیز محتاج شدید؟ گفتند: هیچ! پس به ایشان گفت: لیكن الآن هر كه كیسه دارد آن را بردارد؛ و همچنین توشه دان را. و كسی كه شمشیر ندارد جامه خود را فروخته آن را بخرد… گفتند: ای خداوند اینك دو شمشیر، به ایشان گفت: كافی است.»92
موقع هجوم رؤسای كهنه و سرداران سپاه هیكل، وقتی «یهودا» از جمع یاران عیسی تصمیم گرفت كه عیسی را تسلیم نماید، یارانش گفتند: «خداوندا به شمشیر بزنیم؟ و پطرس غلام رئیس كهنه را زده گوش راست او را از تن جدا كرد»93 عیسی(ع) خشونت پطرس را محكوم ننمود؛ بلكه گفت: شمشیر خود را غلاف كن، آیا جامی را كه پدرت به من داده است ننوشم.»94
معنای سخن عیسی این است كه جنگ تأثیری ندارد و شهادت او قطعی می باشد. بنابراین مشروعیت دفاع در لابه لای تعالیم عیسی قابل مطالعه است و اگر سخنان مبهم و تأویل پذیری از ایشان نقل شده است جنبه تقیه ای یا توصیه ای مقطعی بوده؛ زیرا دعوت آن حضرت سه سال بیشتر طول نكشید و اگر روشی جز روش تقیه را در نخستین سالهای دعوت و شرایط پرخفقان آن روز بر می گزید به یقین بذرهای دعوت او جوانه نمی زد و محصول نمی داد و در نخستین فرصت، كاهنان و كاتبان خصومت پیشه و فرصت طلب، زمینه اعدام او و نابودی طرفدارانش را فراهم می نمودند.
دراین مقطع عیسی(ع) اصرار داشت كه بگوید دعوت او دعوت به تساهل نیست، در اثر دعوت وی خواه ناخواه دو جبهه رقیب به وجود می آید و یاران وی بایستی از كمال خودسازی برخوردار گردند و ضمن كاهش علاقه مندی به دنیا و مادیات و افزایش دلبستگی به حق تا مرز استقبال از شهادت پیش روند و وسایل جنگی نیز برای خود تهیه ببینند.
در این رابطه توجه خواننده گرامی را به دو متن زیر فرا می خوانیم:
«اگر كسی نزد من آید و پدر ومادر و زن و اولاد و برادران و خواهران، حتی جان خود را نیز دشمن ندارد، شاگرد من نمی تواند بود، وهر كه صلیب خود را برندارد و از عقب من نیاید، نمی تواند شاگرد من گردد؛ زیرا كیست از شما كه قصد بنای برجی داشته باشد و اول ننشیند تا برآورد خرج آن را بكند كه آیا قوت تمام كردن آن دارد یا نه، كه مبادا چون بنیادش نهاد و قادر بر تمام كردنش نشد هر كه بیند تمسخركنان گوید این شخص عمارتی شروع كرده، نتوانسته به انجامش رساند. یا كدام پادشاه است كه برای مقابله با پادشاه دیگر برود جز اینكه اول نشسته تأمل نماید كه آیا با ده هزار سپاه قدرت مقاومت كسی را دارد كه با بیست هزار لشكر بر وی می آید، و الاّ چون او هنوز دور است، ایلچی فرستاده شروط صلح را از او درخواست كند، پس همچنین هر یكی از شما كه تمام مایملك خود را ترك نكند نمی تواند شاگرد من باشد. نمك نیكو است، ولی هر گاه نمك فاسد شد به چه چیز اصلاح پذیرد…»95
«گمان مبرید كه آمده ام تا سلامتی بر زمین بگذارم، نیامده ام تا سلامت بگذارم، بلكه شمشیر را؛ زیرا آمده ام تا مرد را از پدر خود و دختر را از مادر خویش… جداسازم دشمنان شخص، اهل خانه او خواهند بود و هر كه پدر و مادر را بیش از من دوست دارد لایق من نباشد… و هر صلیب خود را برنداشته از عقب من نیاید لایق من نباشد.»96
قرآن نیز از قاطعیت و روحیه انقلابی حضرت عیسی و پیروانش سخن می گوید و پیدایش دوجبهه حق و باطل و رویارویی بین آن دو را در پی نهضت عیسوی مورد تأكید قرار می دهد، آن گاه مسلمانان را به الگوگیری از یاران فداكار عیسی فرا می خواند:
«یا أیها الذین آمنوا كونوا أنصار الله كما قال عیسی بن مریم للحواریین من أنصاری إلی الله قال الحواریون نحن أنصارالله فآمنت طائفة من بنی اسرائیل و كفرت طائفة فأیدنا الذین آمنوا علی عدوّهم فأصبحوا ظاهرین» صف/14
كسانی كه ایمان آورده اید! یاران خدا باشید؛ همان گونه كه عیسی بن مریم به حواریون گفت: كیست كه در راه خدا به من یاری رساند، حواریون گفتند: ما یاران خداییم، پس طایفه ای از بنی اسرائیل ایمان آوردند و طایفه ای كفر ورزیدند. كسانی را كه ایمان آورده بودند، بر دشمنان شان یاری كردیم تا چیره شدند.
عیسی هنگامی یارانش را به یاری دین خدا فراخواند كه جبهه كفر شكل گرفته بود و خطر رویارویی حتمی به نظر می رسید:
«فلمّا أحسّ عیسی منهم الكفر قال من أنصاری الی الله قال الحواریون نحن أنصارالله» آل عمران/52
چون عیسی كفرورزی آنان را مشاهده نمود گفت: یاران من در راه خدا چه كسانند؟ حواریون گفتند: ما یاران خداییم.
بدین ترتیب مسیحیت حق دفاع را مسلم می داند. البته در آثار برجای مانده از تورات و انجیل، بین دعوت موسی و دعوت عیسی تفاوتی وجود دارد، در دعوت عیسی در مقام انتخاب یكی از دو گزینه گرفتن حق و گذشت، اولویت با عفو و گذشت شناخته شده است؛ برعكس دعوت موسی كه می گوید: «هیچ فدیه به عوض جان قاتل كه مستوجب قتل است مگیرید»97 و اصرار دارد بر اجرای قانون و كیفر بدكاران، شاید بدین دلیل كه در گذشته تاریخ كیفردهی بیشترین نقش را در تربیت و اصلاح جامعه داشته و پس از رشد قدرت تعقل بشر، زمینه اصلاح با گذشت هم فراهم آمده است.
حق آزادی یكی دیگر از چهار حق طبیعی است كه محتوای ماده دوم حقوق بشر را تشكیل می دهد.98
شهید مطهری ضمن تقسیم آزادی به آزادی معنوی و آزادی اجتماعی [در برابر اسارت اجتماعی و اسارت معنوی] می نویسد:
«از نظر قرآن یكی از هدفهای انبیا این بوده است كه به بشر آزادی اجتماعی بدهند و افراد را از اسارت و بندگی یكدیگر نجات بدهند. یكی از حماسه های قرآنی همین موضوع آزادی اجتماعی است كه می گوید:
«قل یا أهل الكتاب تعالوا إلی كلمة سواء بیننا و بینكم ألاّ نعبد إلاّ الله و لانشرك به شیئاً و لایتّخذ بعضنا بعضاً أرباباً من دون الله» آل عمران/64
ای پیغمبر به این كسان كه مدعی پیروی از كتابهای آسمانی گذشته هستند… بگو: بیایید همه ما جمع شویم دور یك كلمه، زیر یك پرچم، آن پرچم دو جمله بیشتر ندارد، یك جمله اش این است كه در مقام پرستش جز خدای یگانه چیزی را پرستش نكنیم… جمله دوم اینكه هیچ كدام از ما دیگری را بنده و برده خودش ندارند.»99
قرآن كسی را كه به ناحق بر دیگران فرمان می راند و آنان را استثمار می نماید، طاغوت می خواند و مخالفت با او را توصیه تمام ادیان آسمانی می شناسد؛ بدین دلیل كه مسیر تعیین شده از سوی طاغوت به تاریكیها و سقوط می انجامد.
«و لقد بعثنا فی كلّ أمة رسولاً أن اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت» نحل/36
همانا در هر امتی پیامبری برانگیختیم تا مردم را به بندگی خدا و پرهیز از طاغوت فراخواند.
«فمن یكفر بالطاغوت و یؤمن بالله فقد استمسك بالعروة الوثقی لاانفصام لها والله سمیع علیم. الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور والذین كفروا أولیاءهم الطاغوت یخرجونهم من النور إلی الظلمات أولئك أصحاب النار هم فیها خالدون»
بقره/257ـ256
پس هر كه به طاغوت كفر ورزد و به خدا ایمان آورد به یقین به دستاویز محكم كه آن را گسستی نیست چنگ زده است، و خداوند شنوای داناست. خداوند سرپرست مؤمنان است، آنان را از تاریكیها به سوی روشنایی به در می برد، ولی سرپرست كافران طاغوت است كه آنان را از روشنایی به سوی تاریكیها می كشانند، آنها اهل آتشند و همیشه در آن می مانند.
شایسته سالاری كه قرآن به عنوان دیدگاه سیاست آسمانی می شناسد، در متون دینی موجود ادیان نیز قابل مطالعه است. تورات از سویی رهایی از بردگی مثل فرعون را نعمت فراموش نشدنی می داند:
«به پسر خود بگو: ما در مصر غلام فرعون بودیم و خداوند ما را از مصر با دست قوی بیرون آورد.»100
و از سوی دیگر حكومت عدل را آرمانی می شناسد كه رفاه مادی و آسایش روحی برای جامعه به ارمغان می آورد و هشدار می دهد كه مبادا بی لیاقتها به قدرت دست یابند و گرنه بازار تبهكاری رونق پیدا می كند:
«ای خدا انصاف خود را به پادشاه و عدالت خویش را به پسرپادشاه ده، او قوم تو را به عدالت داوری خواهد نمود و مساكین تو را به انصاف، آن گاه كوه ها برای قوم سلامتی را بار خواهند آورد و تل ها نیز در عدالت، مساكین قوم را دادرسی خواهد كرد و فرزندان فقیر را نجات خواهد داد و ظالمان را زبون خواهد ساخت و از تو خواهند ترسید… در زمان او صالحان خواهند شكفت و وفور سلامتی خواهد بود.»101
«یكی از برادرانت را برخود پادشاه بساز و مرد بیگانه را كه از برادرانت نباشد نمی توانی برخود مسلط نمایی. لكن او برای خود اسبهای بسیار نگیرد… و برای خود زنان بسیار نگیرد مبادا دلش منحرف شود و نقره و طلا برای خود بسیار نیندوزد و چون بر تخت مملكت خود بنشیند نسخه این شریعت را… برای خود در طوماری بنویسد… و همه روزهای عمرش آن را بخواند تا بیاموزد كه از یهوه خدای خود بترسد….»102
«مرد رئیس كه بر مسكینان ظلم می كند مثل باران است كه سیلان كرده خوراك باقی نگذارد، هر كه شریعت را ترك می كند شریران را می ستاید، اما هر كه شریعت را نگاه دارد از ایشان نفرت دارد… سلطان شریر برای قوم فقیر، شبیه است به شیر غرنده و خرس گرسنه . حاكم ناقص العقل بسیار ظلم می كند.»103
در انجیل، احیای قدرت داوری به عنوان آرمان اساسی تلقی گردیده و دعوی پادشاهی و مخالفت با قیصر بزرگ ترین اتهام عیسی شناخته شده است.
«پس تمام جماعت… او را (مسیح) نزد پیلاطس بردند… گفتند این شخص را یافته ایم كه قوم را گمراه می كند و از جزیه دادن به قیصر منع می نماید و می گوید كه خود مسیح و پادشاه است.»104
«بعد از این رجوع نموده خیمه داود را كه افتاده است باز بنا می كنم و خرابیهای آن را باز بنا می كنم و آن را برپا خواهم كرد تا بقیه مردم طالب خداوند شوند.»105
در تعالیم كنفوسیوس نیز آمده است:
«وقتی رجال شایسته در كار باشند امر دولت صلاح پذیرد و چون آنها از میان بروند مملكت به فساد افتد و تباه شود… از این رو پیشرفت كار ملك رانی و مملكت داری وابسته به دست رجال شایسته است و رجال شایسته به مكارم اخلاق پادشاهان پرورش می یابند، پس پادشاه باید خصایص و صفات خود را آراسته و پیراسته سازد و خود به دستور اخلاقی (تائو) رفتار كند و این رفتار اخلاقی حاصل نمی شود؛ جز اینكه پادشاه صاحب ملكه راسخه عدالت و انصاف باشد یعنی انسان كامل.»106
خواسته های طبیعی مبنای حقوق طبیعی است كه منشأ تكالیف و مقررات اجتماعی می باشد، ولی خواسته ای ارزشی كه بازگوكننده تعالی خواهی انسان به حساب می آید. در پاره ای از موارد الزام قانونی را بر نمی تابد، بلكه از طریق پیرایش فطرت و تربیت اخلاقی رعایت آنها تضمین می شود. دین به انسان می گوید كه از طریق تأمل روانكاوانه در خود می تواند خواسته ارزشی تمام افراد جامعه را شناخته و در تعاملها داوطلبانه بدانها پاسخ مثبت دهد:
قرآن می فرماید: «لن تنالوا البرّ حتی تنفقوا ممّا تحبّون»
از علی(ع) نقل شده است كه فرمود:
«فأحبب لغیرك ما تحبّ لنفسك، و اكره له ما تكره لها، و أحسن كما تحبّ أن یحسن إلیك، ولاتقل ما لاتحبّ أن یقال لك.» 107
دوست بدار برای دیگری آنچه را برای خود می پسندی و روا مدار برای او چیزی را كه برای خود روا نمی داری. نیكی رسان چونان كه دوست داری مورد احسان قرار گیری. مگو [درباره دیگران] سخنی را كه دوست نداری به تو گفته شود.
در سخنی از حضرت عیسی آمده است:
«آنچه خواهید كه مردم به شما كنند شما نیز بدیشان همچنان كنید؛ زیرا این است تورات و صحف انبیا.» 108
در متون دینی نادیده انگاشتن تكالیف، ناشی از این نوع حقوق نیز ستم، و جامه عمل پوشاندن بدانها عبادت خدا نامیده شده است. قرآن در مورد این نوع تكالیف می گوید:
«یا أیها الذین آمنوا لایسخر قوم من قوم عسی أن یكونوا خیراً منهم و لا نساء من نساء عسی أن یكنّ خیراً منهنّ و لاتلمزوا أنفسكم و لاتنابزوا بالألقاب بئس الاسم الفسوق بعد الایمان و من لم یتب فاولئك هم الظالمون» حجرات/11
ای كسانی كه ایمان آورده اید، نباید قومی قوم دیگر را ریشخند كند، شاید آنها از اینها بهتر باشند. و نباید زنانی زنان دیگر را مسخره نمایند شاید آنها از اینها بهتر باشند. و از یكدیگر عیب مگیرید و به همدیگر لقبهای زشت مدهید، چه ناپسند است نام زشت پس از ایمان، و كسانی كه توبه نمی كنند پس آنها ستمكارند.
در انجیل می خوانیم:
«اگر كسی از شما گمان برد كه پرستنده خداست و عنان زبان خود را نكشد، بلكه دل خود را فریب دهد، پرستش او باطل است. پرستش صاف و بی عیب نزد خدا و پدر این است كه یتیمان و بیوه زنان را در مصیبت شان تفقد كنند و خود را از آلایش دنیا نگاه دارند.»109
رعایت حقوق ارزشی بر دو پایه سرشت و خداشناسی استوار است به همین دلیل در متون مقدس پرهیزكاری و خداجویی زمینه ساز پایبندی به این گونه بایدها و نبایدها شناخته شده است.
«و أحسن كما أحسن الله الیك» قصص/77
نیكی كن همچنان كه خدا به تو نیكی كرده است.
«إنّ الله مع الذین اتقوا و الذین هم محسنون» نحل/128
همانا خدا با پرواپیشگان و نیكوكاران است.
«ای حبیبان یكدیگر را محبت بنماییم؛ زیرا كه محبت از خداست، و هر كه محبت می نماید از خدا مولود شده است و خدا را می شناسد، و كسی كه محبت نمی نماید خدا را نمی شناسد؛ زیرا خدا محبت است.»110
«ما می دانیم كه از موت گذشته داخل حیات گشته ایم؛ از اینكه برادران را محبت می نمـاییم، هر كه برادر خود را محبت نمی نماید در موت سـاكن است.»111
همگرایی و نوع دوستی كه نمایه حقوق ارزشی مورد توصیه ادیان است، هر چند در مواردی با مصادیق محدود و معین شناسانده شده است؛ از قبیل محبت به والدین،112 محبت به همسایه113 و محبت به نزدیكان114، یتیمان، بیوه زنان و فقرا، 115 ولی اینها مثالهایی است برای یك هدف كلی و اصلی كه فراگیر شدن همگرایی و محبت نسبت به تمام اقشار جامعه ـ اعم از خوب و بد ـ می باشد. در متن دین، حتی به كسانی كه مورد ستم قرار می گیرند نیز توصیه به گذشت شده و چنین گذشتی احسان نامیده شده است.
ادیان دیگر نیز همگانی شدن احسان را به گونه قرآن مطرح نموده و در پی این هستند كه پیروان خود را مردم دوست بارآورند.
در تعالیم صابئان آمده است:
«دعا و نیایشت با خداوند وقتی مقبول است كه دوستدار مردم بوده و خدمتگزار آنان باشی و تشنه ای را ـ هر آن كس كه می خواهد باشد ـ سیراب نمایی، وای بر دانایی كه از دانش خویش به دیگران چیزی نیاموزد.»116
«تورات نیز توصیه می كند: در صدد انتقام جویی از قوم خود مباش و نسبت به آنها كینه مورز و همسایه خود را مثل خویشتن محبت نما.»117
«خداوند از… چشمان متكبر، زبان دروغگو… و كسی كه در میان برادران نزاع بپاشد نفرت دارد.»118
در آموزشهای عیسی(ع) می خوانیم:
«دشمنان خود را محبت نمایید و برای نفرین كنندگان خود بركت بطلبید و به آنان كه از شما نفرت دارند احسان كنید و به هر كه به شما فحش دهد و جفا رساند، دعای خیر كنید تا پدر خود را كه در آسمان است پسران شوید؛ زیرا كه او آفتاب خود را بر بدان و نیكان طالع می سازد و باران بر عادلان و ظالمان می بارند.»119
كتاب مقدس نیز از صداقت به عنوان منشأ صلح و سلامتی، و از عدالت به عنوان منبع امنیت و زدایش تشویشها نام می برد و نیكی را وسیله چیرگی بر بدی می شناسد:
«ثمره صداقت سلامتی و نتیجه عدالت ابداً امنیت و اطمینان خواهد بود.»120
«مغلوب بدی مشو، بلكه بدی را به نیكویی مغلوب سازی.»121
كنفوسیوس نیز در پاسخ این سئوال كه حبّ و دوستی چیست گفت:
مقصود، دوستی و علاقمندی به بشریت است؛ چنین دوستی صلح آفرین می باشد و دلی كه با دوستی آباد می گردد در اشتباه نمی افتد.122
قرآن در كنار پیمان با خدا و پیمان با پیامبر، پیمانهای متعارف بین افراد جامعه را در زمینه های مختلف نیز ارج نهاده و پیمان شكنی را گناه نابخشودنی می شناسد و اجازه نمی دهد حقی برخاسته از قراردادهای صریح و تعهدهای ارتكازی نادیده گرفته شود:
«و أوفوا بالعهد إنّ العهد كان مسئولاً» اسراء/34
به پیمان پای بند باشید؛ زیرا از پیمان پرسش خواهد شد.
«إلاّ الذین عاهدتم من المشركین ثمّ لم ینقصوكم شیئاً و لم یظاهروا علیكم أحداً فأتمّوا إلیهم عهدهم إلی مدّتهم إنّ الله یحبّ المتقین» توبه/4
[خدا بیزار است از مشركان] مگر آن مشركانی كه با آنان پیمان بسته اید و به چیزی از تعهدهاشان پشت پا نزده اند و كسی را بر ضد شما حمایت ننموده اند؛ پس به پیمان با آنان تا زمان مورد توافق شان پای بند بمانید، همانا خداوند پرهیزگاران را دوست دارد.
«والذین هم لأماناتهم و عهدهم راعون» مؤمنون/8 ؛ معارج/32
و آنان كه امانتها و پیمان خویش را پاس می دارند.
«و لكن البرّ من آمن بالله… و الموفون بعهدهم إذا عاهدوا» بقره/177
و لیكن نیكی آن است كه كسی ایمان به خدا… آورد و آنان كه چون عهد بندند، به عهد خود وفا می كنند.
واقعیت این است كه گفته های قرآن ـ كه نمونه هایی از آن مورد مطالعه قرار گرفت ـ در زمینه پیمان و قراردادهای اجتماعی از غنای بی مانندی برخوردار است و می تواند مباحث حقوقی مربوط به قراردادهای داخلی و بین المللی در حوزه های اقتصادی، نظامی و امنیتی را به صورت خردپسندانه، واقع گرایانه و متناسب با زندگی اجتماعی در هر زمان در اختیار انسانها قرار دهد؛ ولی در متون دینی سایر ادیان چنین غنایی به چشم نمی خورد.
دركتاب مقدس، عهد و پیمان بیشتر در مورد پیمان الهی به كار رفته است:123
«و اگر قانونهای مرا تحقیر كرده و جانهای شما احكام مرا مكره شوند تا تمامی اوامر را به جا نیاورده عهد مرا بشكنید، پس من این طور به شما رفتار خواهم نمود كه خوف و سلّ و تب محرقه را بر شما مستولی می گردانم.»124
در كنار به كارگیری عنوان پیمان الهی در كتاب مقدس از عناوین دیگری نیز استفاده شده كه می تواند سنخیت بیشتر با پیمان و پیمان شكنی داشته باشد از باب نمونه:
«پس آن اموری را كه منشأ سلامتی و بنای یكدیگر است پیروی نمایید.»125
«پس یكدیگر را فریب مدهید و از خدای خودبترس.»126
«اگر كسی… به همسایه اش درباره امانت یا شركت یا چیزی كه به زور یا به حیله از همسایه اش گرفته باشد، انكار نماید… مقصر است؛ باید كه غصب كرده شد ه یا به حیله گرفته شد… را بازپس دهد و قربانی خود را به كاهن رساند.»127
اصل تشریع پیمان میان گروه ها و ملتها از این عبارت تورات قابل استفاده است:
«با حذر باش تا آن كه با ساكنان زمینی كه در آن در می آیی عهدی نبندی، مبادا كه در میان شما دام باشد.»128
با این توضیح كه احتمال وجود دام و توطئه سبب هشدار است؛ پس اگر نگرانی در كار نباشد عقد قرارداد با جوامع مانعی نداشته و نافذ خواهد بود.
آنچه در این مقاله یادشد، گوشه ای از نقاط مشترك اعتقادی و اخلاقی و توصیه های اجتماعی ادیان بود كه علاوه بر زندگی مسالمت آمیز پیروان ادیان، خواهان خیرخواهی اجتماعی برای همه انسانها می باشد.
1. دار كریبس انترناسیونال، الدیانات القدیمة، 115.
2. اوپانیشاد، ترجمه محمد داراشكوه، با اهتمام دكتر تاراچند و دكتر جلالی نایینی، 2/418ـ420.
3. همان، 2/422.
4. همان، 2/356.
5. همان، 2/357.
6. همان، 2/358.
7. همان، 2/360.
8. همان، 2/161.
9. جان بی ناس، تاریخ جامع ادیان، 149.
10. میرچا الیاده، دین پژوهی، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1379، 2/135.
11. یسنای 21، بند 8 به نقل از نگرشی براسلام و زردشت، 46.
12. كتاب مقدس، سفر تثنیه، 6:5ـ4.
13. همان، باب 32:5ـ4.
14. همان،باب 32:39.
15. همان، كتاب اشعیا نبی، باب 46: 9.
16. همان، باب 44:6.
17. كتاب مزامیر، مزمور هفتادهم، 15و 17.
18. مخطوطات قمران، بحرالمیت، 11/476.
19. كتاب مقدس، مزامیر داود، به نقل از: ایان باربور، علم و دین، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، مركز دانشگاهی، 46.
20. همان، كتاب مزامیر، مزمور 66:5ـ4.
21. همان، مزمور 69:34.
22. همان، مزمور 39:11ـ8.
23. همان، مزمور 145:18.
24. همان، كتاب امثال سلیمان، باب 15:4.
25. همان، انجیل مرقس، باب 12:29.
26. همان، انجیل یوحنا، باب 17:3.
27. همان، رساله اول یوحنای رسول، باب اول: 4.
28. ایان باربور، علم و دین، 36.
29. همان، 47.
30. یسنای 29، بند 6، به نقل از نگرشی بر اسلام و زردشت، 11.
31. كتاب مقدس، كتاب اشعیا نبی، باب 11:209.
32. همان، انجیل لوقا، باب 1:79ـ76.
33. همان، رساله پولس به تیطس، باب 2:13ـ10.
34. همان، كتاب مزامیر، مزمور، 33:4.
35. همان، مزمور 70/15.
36. خرد اوستا، 14 به نقل از : نگرشی بر اسلام و زردشت، 104.
37. اوپانیشاد، 1/189 به نقل از: دكتر محمد حسینی بهشتی، خدا در قرآن.
38. همان، 2/261 و 269.
39. همان، 2/369.
40. همان، 2/364.
41. كتاب مقدس، كتاب مزامیر، مزمور، 62:12ـ11.
42. همان، امثال سلیمان، باب 5:22.
43. یوسف عید، الدیانة الیهودیة، دارالفكر اللبنانی، 80.
44. كتاب مقدس، انجیل متی، باب 23:23.
45. همان، انجیل مرقس، باب 13:24.
46. همان، انجیل متی، باب 25:32.
47. همان، نامه رسول پولس به قرنتیان، باب 15:15 ـ 14.
48. همان، انجیل متی، باب 12:35 ـ 33.
49. همان، انجیل لوقا، باب 6:43 ـ 43.
50. همان، نامه رسول پولس به رومیان، باب 1:26ـ25.
51. همان، نامه پولس به تیطس، باب 1/16.
52. همان، انجیل مرقس، باب 7:23ـ15.
53. همان، كتاب امثال سلیمان، باب 13:10.
54. همان، نامه یعقوب، باب 3:16و18.
55. اوپانیشاد، 2/417.
56. جان بی ناس، تاریخ جامع ادیان، 195.
57. دار كریبس انترناسیونال، الدیانات القدیمة، 186.
58. كتاب مقدس، امثال سلیمان، باب 14:28ـ26.
59. همان، انجیل یوحنا، باب 10:11.
60. همان، سفر تثنیه، باب 31:13ـ12.
61. همان، انجیل متی، باب 7:22.
62. همان، انجیل لوقا، باب 6:49ـ47.
63. دار كریبس انترناسیونال، الدیانات القدیمة، 48.
64. یسنای 34، بند 2، به نقل از : نگرشی بر اسلام و زردشت، 105.
65. كتاب مقدس، كتاب اعمال رسولان، باب 10:36.
66. كتاب مقدس، رساله یعقوب، باب 2:26ـ21.
67. كتاب مقدس، رساله عبرانیان، باب 11:6.
68. جان بی ناس، تاریخ جامع ادیان، 389.
69. كتاب مقدس، رساله اول یوحنا، باب 2:6ـ3.
70. همان، انجیل متی، باب 5:2ـ19.
71. همان، انجیل متی، باب 19:20ـ17.
72. همان، سفر تثنیه، باب 6:25.
73. همان، سفر خروج، باب 23:8.
74. همان، سفر اعداد، باب 25:32ـ29.
75. همان، سفر اعداد، باب 25:19.
76. همان، سفر لاویان، باب 24:17.
77. همان، سفر لاویان، باب 24:13.
78. همان، سفر خروج، باب 21:26ـ23.
79. همان، سفر لاویان، باب 19:37ـ35.
80. همان، سفر تثنیه، باب 5:16ـ12.
81. همان، سفر خروج، باب 22:26ـ21.
82. همان، سفر خروج، باب 23:8.
83. همان، كتاب ارمیا نبی، باب 22:13.
84. هاشمی رفسنجانی، اكبر، تفسیر راهنما، 2/196.
85. كتاب مقدس، انجیل متی، باب 5:10.
86. همان، كتاب ارمیا نبی، باب 22:3.
87. همان، كتاب اشعیاء، باب 1:21ـ17.
88. اوستای 65 و 66، بند 14.
89. كتاب مقدس، سفر خروج، باب21:23.
90. همان، انجیل متی، باب 5:40ـ39.
91. همان، انجیل یوحنا، باب 18:23ـ22و 10.
92. همان، انجیل لوقا، باب 22: 39ـ35؛ و انجیل یوحنا، باب 18:10.
93. همان، انجیل لوقا، باب 22: 51ـ49.
94. همان، انجیل یوحنا، باب 18:10.
95. همان، انجیل لوقا، باب 14:35 ـ 25.
96. همان، انجیل متی، باب 10: 40ـ34 و انجیل مرقس، باب 8: 37ـ34 و انجیل لوقا، باب 9: 27 ـ 23.
97. همان، سفر اعداد، باب 25:32.
98. جعفری، محمدتقی، حقوق جهانی بشر، دفترخدمات حقوق بین المللی جمهوری اسلامی ایران، 29.
99. مطهری، مرتضی، انسان كامل، 59.
100. كتاب مقدس، سفر تثنیه، باب 6:21.
101. همان، كتاب مزامیر، مزمور 72:8ـ1.
102. همان، سفر تثنیه، باب 17:20ـ15.
103. همان، امثال سلیمان، باب 28: 6ـ3 و 16.
104. همان، انجیل لوقا، باب 23:3ـ1.
105. همان، اعمال رسولان، باب 15:17ـ16.
106. جان بی ناس، تاریخ جامع ادیان، 382.
107. سید رضی، نهج البلاغه، نامه 31.
108. كتاب مقدس، انجیل متی، باب 7:12.
109. همان، رساله یعقوب، باب 1:27ـ26.
110. همان، رساله اول یوحنا، باب 4:7.
111. همان، رساله اول یوحنا، باب 3:14.
112. همان، سفر خروج، باب 20:13.
113. همان، سفر لاویان، باب 19:18.
114. همان، نامه رسول پولس به رومیان، باب 13:9.
115. همان، رساله یعقوب، باب 1:27.
116. برنجی، سلیم، قوم از یاد رفته،230، به نقل از: كیهان فرهنگی سال 6، شماره 7، صفحه53.
117. كتاب مقدس، سفر لاویان، باب 19:18ـ17.
118. همان، امثال سلیمان، باب 6:17 و 19.
119. همان، انجیل متی، باب 5:45ـ44.
120. كتاب مقدس، كتاب اشعیا، باب 32:17.
121. همان، رساله پولس به رومیان، باب 12:21.
122. دار كریبس انترناسیونال، الدیانات القدیمة، 46.
123. كتاب مقدس، سفر تثنیه، باب 5 و 8.
124. همان، سفرلاویان، باب 26:17ـ16.
125. همان، رساله پولس به رومیان، باب 14:20.
126. همان، سفر لاویان، باب 25:18.
127. همان، سفر لاویان، باب 6:6ـ2.
128. همان، سفر خروج، باب 34:13.